صبح بافق؛
فرصت طلایی
خانمی پریشان حال و درمانده به اتاقم آمد، با گریه گفت : خانم مشاور کارهای من رو انجام بدهید که به بهزیستی یا هرجای دیگر بروم و هرگز حاضر نیستم به اون خانه لعنتی پیش همسرم برگردم. …
فقط از خانه بیرون آمده ام و مستقیم به کلانتری مراجعه کردم که از همسرم شکایت کنم. همچنان که مراجع در حال گفتن حرف هایش بود…، با گوش دادن و همدلی کردن، سعی کردم آرامش کنم و خواستم از مسئله ای که امروز برایش اتفاق افتاده توضیح دهد
مراجع: خانم مشاور زندگی من پر از اتفاقات تلخ است و نمی دانم کدام را برایتان بگویم و الان حالم خیلی بده.
مشاور: همون اتفاقی که امروز بخاطرش اینجا آمده ای و حالت خیلی بده، اگر می خواهی می توانی با من در مورد مشکلت صحبت کنی و من سعی می کنم کمکتون کنم و راه حلی برای مشکل تون پیدا کنم.
مراجع : همسرم در خانه من را کتک می زند، مداوم مادرم شوهرم در زندگیمان دخالت می کند و همسرم هم همیشه حرف های مادرش را قبول دارد و بابت این موضوع، ما همیشه با هم دعوا داریم. زمانی که کنار بچه ها هستم با گفتن یک سری حرفا، من را تحقیر می کند در حدی که فرزندانم هم به من که مادرشان هستم و بزرگشون کردم نهایت بی احترامی را دارند و اصلا از من حساب نمی برند و بدتر این که همسرم بابت هر مسئله ای من را کتک می زند و این رفتار را فرزندانم می بینند و این روند آنقدر در این چندین سال تکرار شده است که تصمیم گرفتم شکایت کنم و دیگر به منزل نرم و این زندگی را تموم کنم.
مشاور: جای تو نیستم ولی سعی می کنم بفهمم چه شرایط سختی را گذرانده ای. من اینجا هستم تا بهت کمک کنم و بهت گوش بدم.
مراجع : من همسرم را دوست د ارم و نمی خواهم زندگی ام را خراب کنم، اما نمی توانم رفتارهایش را مثل کتک زدن، فحش دادن های زیاد و … تحمل کنم، خسته شده ام…. نمی دانم چه تصمیمی باید بگیرم… یه زمان های می خواهم از همسرم جدا شوم و یه زمان هایی از این تصمیم پشیمون می شوم چرا که یک سری رفتارهای مثبتی هم دارد و ب هر حال پدر فرزندانم هست و آینده آن ها به تصمیم ما بستگی دارد…
مشاور : متاسفانه احساسات منفی ممکن است همیشه برای ما پیش بیاید، اما مهم اینه که چگونه با این احساسات برخورد کنیم. این احساس ناراحتی که دارید ممکن است به دلیل مسائل مختلفی باشد، اما مهم اینه که به خودتان زمان بدهید تا این احساسات را تجربه کنید و تصمیم ناآگاهانه نگیرید که بعد پشیمان شوید. سپس به دنبال راه حل های موثر برای مدیریت آن ها باشید.
مراجع : همینطوره، ممنونم، در این شرایط نیاز داشتم این احساساتم دیده شود و کسی پیدا شود که حرف های من را بشنود و مرا درک کند.
الان باید چه کار کنم، به نظرتون شکایتم را ادامه بدهم ؟
مشاور : این که پرونده ی شکایتت را ادامه بدهید یا نه، این موضوعی است که خودت باید در موردش تصمیم بگیری، اما می توانم پیشنهادی برایت داشته باشم؛ اینکه با همسرت تماس بگیرم و به مشاوره دعوتش کنم و صحبت های او را هم بشنوم، و احتمالا در بعضی مهارت ها هر دو نفرتان ضعف دارید و نیاز هست این مهارت ها را در جلسه مشاوره آموزش ببینید. و در پایان شاید در جلسه مشاوره هر دو نفرتان به یک سری توافقات برسید. و اگر تونستید به توافق برسید، بعد از اون می توانی پرونده ات را ترک محاکمه کنی و یه فرصت طلایی و نهایی یبار دیگر به زندگیتان بدهید و برای حفظ رابطه زندگی تون در کنارش از جلسات مشاوره هم کمک بگیرید که هسته زندگیتون قوی تر شود.
مراجع : امیدوارم بتونم با کمک مشاوره زندگیم را نجات بدم.
مشاور : چه خوب، امیدوارم که این مشاوره برای شما مفید بوده باشد، همیشه افرادی در کنار ما هستند که می توانند به ما در مدیریت احساسات و تصمیم موثر کمک کنند.
بعد از یک جلسه مشاوره حضوری، با همسر مراجع تماس و به جلسه ی مشاوره دعوت شد. در این جلسه مرد و زن رو به روی یکدیگر با حضور مشاور نشستند، پیرامون مسائل گفته شده گفتگو کردند و به یک سری توافقات و تعهدات رسیدند و قرار بر این شد که تا یه مدتی به تعهدات خود عمل کنند و درکنارش از جلسات مشاوره کمک بگیرند و بعد از گذراندن این مراحل، تصمیم نهایی را بابت پرونده شکایت بگیرند.
بعد از گذشت دو هفته مراجع به واحد مشاوره آمد و از روند فعلی زندگی خود نسبتا راضی بود و گفت: در کنارش من و همسرم همچنان از جلسات مشاوره کمک می گیریم و می خواهم پرونده شکایت من را مختومه کنید.
مشاور کلانتری ۱۲ قائم شهرستان یزد- فرزانه نوق