صبح بافق؛
گنه کرد در بلخ آهنگری/به شوشتر زدند گردن مسگری
در روزگاری دور آهنگری در بلخ (شمال خراسان) میزیست و از صبح تا شب کار او ساخت شمشیر، قمه و چاقو بود. تا ادوات رزمی را در اختیار مخالفان حاکم قرار دهد. حاکم محلی،که از دست او به تنگ آمده بود نامه ای به شاه می نویسد و شرح حال میگوید و درخواست حکم حکومتی برای گوش مالی می خواهد و طبق معمول داستان را یک کلاغ، چهل کلاغ می کند! پادشاه که وقت کاوش نداشت، نخوانده و ندانسته یک خط فرمان می نویسد مبنی بر اینکه: به محض دریافت حکم گردن آهنگر را بزنید تا درس عبرتی برای همه باشد!! حکم صادره را به پای کبوتری بسته روانه می کنند، کبوتر نامهبر بجای اینکه به بلخ برود بطرف شوشتر حرکت می کند!!! خلاصه اینکه حاکم شوشتر نامه را می خواند و اطرافش را خوب نگاه می کند و می بیند در شهرشان آهنگری نیست و از طرفی حکم حاکم است و کبوتر نامه بر نیز که وظیفه شناس است و کاردان… !!! نتیجه می گیرد شاید در پایتخت حکومت به مس، آهن می گویند و برای همین تنها مسگر شهر را دست بسته آورده و حکم حاکم را در مورد او اجرا می کند!!
این حکایت شهر ما، معادن و شرکت های معدنی منطقه بلوک زمین شناسی بافق است. تا یادمان است انگار خمس معادنمان بیشتر به سرمایه دار رسیده و مردم فقط از بابت اشتغالش سهم برده اند.
در کنار معادن، مسئله ی آب استان که آن هم جزء انفال است داستان پر رمز و رازی است که تنها اگر در مدیریت آب منطقه ای استان قرار بگیری شاید بتوانی پیچیدگی آن را بشناسی، لذا این دو مسئله وقتی به هم تلاقی پیدا می کنند که یکی مثل معدن بخواهد مسئله آب استان را حل کند! یعنی هزینه ی طرح های جدید انتقال آب استان را تامین نماید.
از دیرباز به ما گفته اند آب ندارید! سنگ را به اصفهان برده اند ذوب کنند! حال می گویند اصفهان هم آب ندارد! در یزد، میبد، ابرکوه، اردکان، بافق و . . . کارخانه ذوب یا نورد زده ایم یعنی توسط سرمایه دار مجموعه های پرآبخواه علم کرده ایم! و الان اصلا آب نداریم! خوب معدن را قربانی می کنیم.
بله راه حل سهل الوصولی است، چون آنکه معدن را می بخشد برایش زحمتی نکشیده و آنکه می گیرد هم زحمتی نمی کشد! چرا که شرکت های استخراجی دولتی و عمومی معادن منطقه آنقدر بی موادی کشیده اند که بی هیچ سودی راضی به حق العمل کاری هستند.
اما چند نکته و پیشنهاد:
الف) برقراری عدالت آبی: بجای تخصیص یک آنومالی سنگ آهن در بلوک زمین شناسی بافق به انتقال آب برای کل استان یزد، لیستی از مصرف کنندگان آب های زیرزمینی و انتقالی استان و از طرفی لیستی از میزان مشارکت ایشان در طرح های انتقالی آب استان تهیه و به میزان وزن عدم شراکتشان متناسب مصرفشان از ایشان طلب شراکت شود بخصوص از بخش خصوصی توسعه دهنده ی صنایع پر آبخواه و آلوده کننده.
ب) برقراری عدالت اجتماعی: مطمئن نیستم ولی به نظر می رسد شهرهایی مثل بافق، بهاباد و تا حدودی اردکان در استان نقششان را هم از منظر تخلیه آب های زیرزمینی و هم مشارکت در طرح های انتقال آب، در توسعه صنعتی و معدنی استان ایفا کرده باشند و لذا اگر قرار است بخشی از این هزینه را معادن تامین کنند، چرا معادن سنگ آهن شهرستان های هرات و مروست، سرب و روی مهدی آباد مهریز، سنگ های ساختمانی ابرکوه و یا معادن مس تفت که تنها دلیل توقفشان را ایجاد مسئله ی آبی بیان می کنند، تامین نکنند.
ج) و نکته ی آخر اینکه اول طرح آبدار شدن استان را تعریف و طراحی کنید، هزینه های آن را برآورد نمایید، بند الف را اجرا کنید و درخواست های آب جدید را نیز در کنار آن بگذارید، سهم بخش های دولتی، عمومی و خصوصی تعیین می شود که طبیعتا در این بین معادن نیز مشارکت فعالی خواهند کرد و هر مجموعه به اندازه ی آبی که از زیرزمین استان می کشد و سهمش از آب های انتقالی پرداخت هزینه می کند در غیر اینصورت چه ماده معدنی؟ با چه ذخیره ای؟ و با چه عیاری؟ نیاز است تا آب استان را تامین کند؟
الله اعلم