پایگاه خبری صبح بافق

۳۱ شهریور ۱۴۰۳

اخبار روز

به گزارش صبح بافق؛ شهید کاظم دهستانی بافقی متولد هفدهم مرداد ماه سال ۱۳۳۲ در شهر یزد است که در تاریخ هجدهم بهمن ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید. چند سطری از وصایای این شهید والامقام: متن کامل وصیت نامه شهید کاظم دهستانی بافقی: «بسم الله الرحمن الرحیم یا ایها الَذینَ آمنوا مالکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثا قُلتم اِلی الارض اَرضیتم بالحیوه الدُنیا مِنَ الاخره فما متاعِ الحیوه الدُّنیا بالاخره الا قَلیل الا تَنفروا یُعذبکم عَذابا اَلیما و یَستبدل قَوما غَیرکم و لا تضروه شیئاً. ای کسانی که ایمان آورده اید جهت چیست هنگامی که گفته می شود در راه خدا کوچ کنید بر روی زمین سنگین می شوید آیا راضی به زندگی دنیا عوض حیات ابدی آخرت شدید بدانید اگر هجرت نکنید خداوند شما را به عذابی دردناک مبتلا خواهد کرد و قومی دیگر به جای شما می آورد و شما هرگز به خدا زیانی نتوانید رسانید. به نام خدایی که در حکمت ازلی خود چنین مقرر فرمود که حق بر باطل پیروز باشد و با سلام به آن رهبری که هر سحر دست خود را به سوی خدا بلند می کند و برای امت رنج دیده اش دعا می کند و اشک می ریزد و با درود به روان پاک شهدا وصیت نامۀ خود را می نویسم. در زمانی که امام امت رهبرم و مرجع تقلیدم است چه خوب است مرجع عشق و امید واقعی من هم به خلیفه الله روی زمین باشد و بسی افتخار است که رهبرمان ما را جزو ارتش امام زمان (عج) میداند. این شهادتها و جان دادنها همه در راه خدا بوده و این امت من و یک یک همرزمان جز رضای خدا چه چیز را در سر می پروراند و من هم به عنوان یک شهید به تمام افرادی که این وصیت نامه را می خوانند یا می شنوند یک حرف دارم و آن این است که لحظه ای به خویشتن رجوع کنند و از خود بپرسند چه خدمتی برای اسلام کرده اند اگر این مردم به حساب نفس خود نرسند ضرر کرده اند و خوشا به حال آن خانواده هایی که دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کرده اند و خانوادۀ من هم با پدر و مادر و دیگر برادران من این را بدانند اگر چه یک تن را در راه خدا دادند ولی کفایت نمی کند. درخت اسلام هنوز احتیاج به آبیاری دارد. خدایا من در زندگی دنیا هر چه از بدیها کرده ام ببخش و از گناهان من در گذر، چگونه مرا داخل بهشت کنی در حالیکه در پیشگاه عظمت تو شرمنده ام و خود را لایق بهشت تو نمی دانم. و از فضل تو نا امید نیستم. پروردگارا به مومنین وعده فرمودی آیا شما را به تجارتی که از عذاب دردناک نجات دهد دلالت کنم به خدا و رسولش ایمان بیاورید و جهاد کنید در راه خدا با مال و جان خود. اکنون من به جهد در راه تو آمده ام و تو به عهد خود وفا می کنی تو هستی که از بدیهای بندگان می گذری پس مرا ببخش و صبری به پدر و مادر و همسر و برادران و دیگر دوستان عنایت فرما و آنها را یاری کن تا راه تو را که جز سعادت نیست ادامه دهند و از این شهادت من باکی نداشته باشند. اگر چه فرزندی از خانوادۀ ما شهید شد ولی به این شهید افتخار کنید مادرم راضی نیستم صدای گریه ات را بلند کنی مادر جان هنوز ناصر را باید بعد از من به جبهه بفرستی برادران بزرگترم علی اکبر و علی اصغر و محمد حسین هم اگر چه نتوانند به جبهه ها بیایند میتوانند ارگانهای انقلابی را از هر لحاظ که بتوانند کمک کنند آنچه توانستید اکنون اسلام احتیاج به یاری دارد. امت حزب الله نماز جمعه ها را ترک نکنند و به جبهه ها کمک کنند و خون شهدا را خدای نکرده پایمال نکنند. هر چه شما توانستید از اولی الامر و ولایت فقیه اطاعت کنید. در آخر از خدا می خواهم صبری به خانواده ام دهد و هر چه شما کردید فرزندم را طوری تربیت کنید که مایۀ افتخار باشد افتخار اسلام و این وظیفۀ همسر من است هر کس از من بدی دید ببخشد و همسرم راه صبر و بردباری را پیش گیرد و بداند تنها به یاد خدا دلها آرام می گیرد. ان کان دین محمد، لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی اگر نمیشود برپا دین محمد به جز قتل من ، پس ای شمشیرها دریابید مرا. والسلام و التماس دعا. ۶۱/۹/۲۲» برای شناخت بیشتر این شهید والامقام مروری کوتاه بر زندگی‌نامه وی خواهیم داشت، هفدهم مرداد ۱۳۳۹، در شهرستان يزد به دنيا آمد. پدرش غلامرضا، بنا و معمار بود و مادرش صفاء نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند؛ لكوموتيوران بود و در سال ۱۳۵۹ ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت؛ هجدهم بهمن ۱۳۶۱، با سمت فرمانده دسته در جنگل امقر اهواز به شهادت رسيد اما پيكر وي مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و پنجم اسفند ۱۳۷۳، پس از تفحص در امامزاده سيدنصرالله زادگاهش به خاك سپرده شد. انتهای پیام/

ارسال دیدگاه