به گزارش صبح بافق؛ مردمی که برای کسب آزادی اندیشه، رفاه و زندگی بهتر دست از جان و مال شستند و به دل کوچه و پسکوچههای شهر زدند و با سردادن شعارهای ضد حکومتی و به قول امروزیها نافرمانی مدنی به خواسته خود رسیدند و خاطرات ماندگاری برای نسلهای بعد از خود به یادگار گذاشتند.
در این گزارش نگاهی داریم به خاطرات شفاهی مبارزات مردمی به روایت «سیدابوتراب ضیایی» از مبارزان انقلابی بافق که در روزهای کوران انقلاب اسلامی از مبارزان بود و کارهای جالبی برای پیروزی انقلاب اسلامی انجام دادند.
ضیایی در ابتدا به معرفی خود پرداخت و گفت: سیدابوتراب ضیایی هستم و در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ۲۴ سال سن داشتم، قبل از انقلاب و در ۳۰ تیرماه سال ۵۷ و در شب نیمه شعبان ازدواج کردم.
از سال ۴۶ ارادت من نسبت به امام شروع شد
وی در ادامه افزود: از سال ۴۶ ارادت من نسبت به امام شروع شد و شروع آن این بود که در کتاب انقلاب سفید جمله ای به نام ارتجاع سیاه نوشته شده بود که من معنی این جمله را از معلمی که داشتیم سوال کردم که وی بدون پروا نام آیت الله خمینی(ره) را برد و از همان موقع بود که به دنبال شناخت بیشتر از حضرت امام(ره) رفتم.
برای برگزاری جلسات قرآن سعی ما بر این بود جلسات را به گونه ای برگزار کنیم که اگر مشکلی پیش آمد همه دستگیر نشوند
ضیایی تصریح کرد: قبل از انقلاب چندین جلسه قرآن در شهرستان برگزار و چندین جلسه هم به عنوان جلسات قرآن و تفسیر نهج البلاغه راه اندازی شد. این جلسات در هفته ۴ الی ۵ مرتبه در محلات مختلف برگزار و جلسات روشنگری خیلی خوبی بود و مورد استقبال هم قرار می گرفت، ولی سعی ما بر این بود جلسات را به گونه ای برگزار کنیم که اگر مشکلی پیش آمد همه دستگیر نشوند و هر محله ای را به فردی واگذار و این جلسات نیز تا نزدیک انقلاب ادامه داشت. البته من بالاجبار در سال ۵۴ بعد از اینکه مدرک فوق دیپلم را گرفتم به سربازی اعزام شدم گرچه دانش آموختگان تربیت معلم را به سربازی نمی بردند ولی در ان سال ما را به سربازی بردند.
با اجاره کردن یک منزل مسکونی در قلب تهران، باعث شد دانشجویان بافقی بیشتر رفت وآمد داشته باشند
این مبارز انقلابی بافق به دوران سربازی خود در دبیرستان نظام تهران اشاره و بیان داشت: دوران سربازی خوشبختانه در دبیرستان نظام تهران افتادم و باعث شد با اجاره کردن یک منزل مسکونی در قلب تهران، دانشجویان بافقی بیشتر رفت وآمد داشته باشند و من هم با اینکه در محیط نظامی و وحشتناکی بودم اعلامیه هایی که دانشجویان بافقی از دانشگاه می آوردند برای آنها تکثیر می کردم.
سرباز بافقی که با ماشین ارتش اعلامیه های امام را به دانشجویان دانشگاه تهران می رساند
وی خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه با معاون دبیرستان رفاقت داشتم کلید اتاق وی که دستگاه کپی هم داخل آن بود دست من بود و اعلامیه ها را در دبیرستانی که فرمانده آن شاید از شاه هم بدتر بود تکثیر می کردم و خوشبختانه با وجود اینکه با ماشین ارتش رفت وآمد می کردم و بازرسی هم نمی شد اعلامیه ها را داخل کیف و جابجا و دانشجویان دانشگاه تهران اعلامیه ها را تحویل و پخش می کردند.
دریکی از جلسات در حسینیه پای پتک متوجه شدم چند نفر از نیروهای شهربانی در جلسه هستند
این مبارز دوران انقلاب اسلامی از بازگشت دوباره به بافق گفت و تصریح کرد: در سال ۵۶ به طور رسمی استخدام آموزش وپرورش و از آن زمان نیز فعالیت ما شروع و درگیری ها و بحث هایی در شهربانی داشتیم و جلساتی را برگزار می کردیم. بعضی از مواقع با ورودشان مشکلاتی را درست می کردند. در خردادماه سال ۵۶ جلسه ای در حسینیه پای پتک که متصدی آن شهید حبیبیان بود داشتیم و بعد از اینکه صحبت هایی شد متوجه شدم که چند نفر از نیروهای شهربانی در جلسه هستند حتی یک نفر از نیروهای شهربانی با کلت در کنار من نشسته بود و مجبور شدیم خیلی از صحبت ها را عوض کنیم و با این وجود بازهم سعی می کردیم جلسات در محلات حفظ شود.
در بافق با وجود مشکلاتی که داشتیم یک دستگاه چاپ دستی راه اندازی و با دست اعلامیه ها را چاپ و توزیع می کردیم
ضیایی افزود: بیشترین بحث و حرکتی که در شهر شروع شد بعد از جریان شهدای یزد که در دهم فروردین ماه سال ۵۷ اتفاق افتاد بود و بچه ها بیشتر دور هم جمع و هیئت های مختلف، حرکت ها، اعلامیه ها پخش می شد و سعی می کردم هفته ای یک مرتبه در منزل آیت الله شهید صدوقی حضور و در آنجا نیز با شهید پاکنژاد اعلامیه هایی که چاپ می شد برای انتشار و توزیع به بافق می آوردیم. در شهرستان نیز با وجود مشکلاتی که داشتیم ولی یک دستگاه چاپ دستی راه اندازی و با دست اعلامیه ها را چاپ و بین مدارس، منازل و مغازه ها و آن هم در شب ها پخش می کردیم.
حضور شهید صدوقی در بافق احتیاط بعضی افراد را کنار گذاشت
وی به تلخ ترین و شیرین ترین خاطره خود در دوران انقلاب اسلامی اشاره و گفت: شیرینی ترین خاطره من مربوط به تشریف فرمایی آیت الله شهید صدوقی به بافق بود، البته قبل از آن صحبت هایی شده و ایشان فرموده بود من برای مراسم عقد شما به بافق خواهم آمد و آمدن شهید صدوقی به بافق باعث خیروبرکت شد و خیلی از کسانی که قبل از حضور وی در بافق احتیاط می کردند سبب شد به طرف جبهه و هواداران انقلاب بیایند و در این راستا نیزپیشتاز شدند. آمدن شهید صدوقی به بافق باعث جری شدن مردم شهرستان نسبت به شاه و شهر نیز یکپارچه شد و حتی کسانی که در شهربانی خدمت می کردند مخبر ما و خبرها و اتفاقاتی که قرار بود رخ دهد به ما می رساندند.
رئیس شهربانی وقت بافق به درجه سرتیپی و فرمانده نیروی انتظامی تبریز شد
ضیایی گفت: البته رئیس شهربانی معاونی داشت که در بسیاری از قضایا و برخوردها خیلی بی انصاف بود ولی در مجموع آن طوری که شهربانی ها در برخی از شهرها عمل می کردند در بافق این جور نبود و همین هم باعث شد که رئیس شهربانی وقت به درجه سرتیپی و فرمانده نیروی انتظامی تبریز شود.
تلخ ترین خاطره مربوط به نهم دی ماه سال ۵۷ بود که نیروهای ژندارمری با مردم درگیر شدند
وی در خصوص خاطره تلخ خود نیز بیان داشت: تلخ ترین خاطره هم مربوط به روز نهم دی ماه سال ۵۷ بود که در بافق اتفاق و درگیری مردم با نیروی های ژندارمری بود، البته ما از قبل همه چیز را آماده و این آمادگی را در برابر تحرکات آنها داشتیم که در این درگیری مردم آسیبی نبینند و خوشبختانه هم همین طور شد. در آن روز درگیری شدیدی رخ داد و نیروهای شهربانی در چند مرحله حمله کردند، البته صورتجلسه ارسال شده به ساواک که از تعداد شلیک تیرها، باتون های شکسته شده، ضرب و جرح ها و اتفاقات بعد از آن موجود است. بدتر از آن نیز بعد از کتک زدن مردم به مغازه ها حمله کردند ولی مردم هم پایداری و ایستادگی کردند و این ایستادگی سبب شد که انقلاب به پیروزی برسد.
چندروز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چند از نفر از مجاهدین اسم جدید مدارس را اعلام کردند
ضیایی افزود: با رخ دادن این اتفاقات آمادگی پیروزی انقلاب به این زودی را نداشتیم چون هنوز سازماندهی نشده و در فکر براندازی نظام شاهنشاهی بودیم که خوشبختانه با همت مردم شهرهای بزرگ سبب شد انقلاب به پیروزی برسد. چند روز بعد از پیروزی انقلاب جلسه ای در یکی از دبیرستان های بافق برگزار و قرار شد خط ومشی تعیین شود که در این موقع چند از نفر از مجاهدین اسم جدید مدارس را اعلام کردند و مدت زمان زیادی طول کشید تا این قضیه جمع شد.
عده ای از دوستان ما بعد از پیروزی انقلاب منحرف و اعدام شدند، عده ای بی تفاوت و تعدادی ماندن و در جنگ تحمیلی شهید و عده ای هنوز بار انقلاب را به دوش می کشند
فعال انقلابی بافق به چند دسته شدن عده ای بعد از پیروزی انقلاب اشاره و خاطرنشان کرد: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دوستان ما متاسفانه چند طیف شدند یک تعدادی از رفقا را از ما دزدیدند اعدام شدند، یک تعداد بی تفاوت و به دنبال کاروکشاورزی رفتند و تعدادی هم ماندند و در دفاع مقدس شهید و تعداد اندکی هم بعد از انقلاب هنوز هستند و مسائل انقلاب را به دوش کشیدند.
ضیایی در پاسخ به این سوال که چرا عده ای هنوز این انقلاب را باور نکرده و وضعیت زمان شاه را بهتر از امروز می دانند گفت: به دو دلیل می گویم که اینها حق دارند اول اینکه در زمان شاه نبوده ویا افراد رفاه طلبی بودند که در گوشه وکنار به آنها رسیدگی می شد و هنوز خود و فرزندانشان همان طرز تفکر را دارند و فکر می کنند اگر همان مسیر ادامه پیدا می کرد الان در رفاه کامل بودند، ولی می گویم این طور نیست اگر زمان شاه را با این زمان بخواهیم مقایسه کنیم قابل قیاس نیست، در زمان شاه مشکلات مادی در شهر خیلی زیاد بود و در این راستا نیز انجمنی راه اندازی و کمک هایی را به مردم نیازمند می کردیم و زندگی آنها هم از همین راه اداره می شد. شهر از هر لحاظی مشکل داشت، در آن زمان شاید در شهر تعداد کمی ماشین داشتند ولی امروز در هر خانه ای ماشین وجود دارد.
بعضی از کسانی هستند که در آن زمان فعالیتی نداشته و امروز توقعات خاص خود را دارند
وی تصریح کرد: بعضی از کسانی هستند که در آن زمان فعالیتی نداشته و امروز توقعات خاص خود را دارند و در این توقعات متاسفانه این صحبت ها می شود و اگر بودند هرگز چنین تفکراتی نداشتند.
این مردم بودند که ما را از زیر بار یوغ شاهنشاهی نجات دادند
ضیایی در پایان گفت: مردم اگر با همبستگی، وحدت واسلام خواهی رو به جلو حرکت کنند مشکلات ما حل خواهد شد و مسئولین ما اگریک مقدار قضایای قبل از انقلاب را به یاد آورند و این را بدانند که اگر این مردم نبودند مسئولی هم امروز نبود که بر مسند بنشینند و مردم را فراموش کنند.و این مردم بودند که ما را از زیر بار یوغ شاهنشاهی نجات دادند.
انتهای پیام/ع.ع