صبح بافق؛
فصل عاشقی پس از جدایی
ساعت ۱/۲۰ بامداد….
ای معشوق هزاران عاشق، دو سال از رفتنت می گذرد. اشکها همچنان جاری است؛ تلخی نبودنت را هیچ چیز برایمان پر نمی کند. ای کاش بودی و دفتر خاطرات زندگیت را، لحظه لحظه بودنت را مشق راه ما می کردی.
ای محبوب هزاران حبیب! کاش واژه (رفتن) برای تو از قاموس کلمات عالم محو می شد. کاش رفتنت را به ما می سپردی تا بدانی تا ابد بودنت را با ذره ذره وجودمان طلب می کنیم.
تلخ است رفتنت؛ به تلخی آه همه مظلومان جهان، تلخ است رفتنت به تلخی سرخ شدن کودکی روی آتش. تلخ است رفتنت به تلخی سر بریده حججی ها. تلخ است رفتنت به تلخی همه جنایات ریز و درشت ظالمان جهان.
کجایی نماد کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا؟
کجایی ملجاء مظلومان و بی پناهان عالم؟
ای آنکه رنگ مولا و ولی ات قدم برمیداری! چقدر با بودنت یاد یار سفر کرده بودیم.
عزیز دل هزاران عاشق؛ برگرد! دلهای ما هنوز رفتنت را برنتابیده!
برگرد با مولا و صاحب زمان خود؛ برگرد و با مولایت خط بطلان بکش بر جبهه کفر و باطل. مگر می شود باشی و چشمانت را خواب غفلت از آه مظلوم بپوشاند!!! نه؛ تو نمک در چشم می ریزی که مبادا دخترکی را در مسلخ سر ببرند.
تو را به کدامین ویژگی نابت ستایش کنم؟ از تجلی صفات جلال خدا در تو حرف بزنم یا جمال خدا؟ چگونه می توانی با آن روحیه سلحشوری و شجاعت مثال زدنیت در مقابل ایادی کفر گلبرگ گلی را از پسرکی کوچک دریافت کنی! چگونه می توانی آغوش باشی برای یتیم و درمانده و سایه شوم وحشت بر سر مزدوران عالم؟
چگونه می توانی بغض سنگین درد و اشک باشی برمادر هستی و فریاد رسا باشی برای سکاندار انقلاب؟
چگونه می توانی ۳۰۰روز از سال را کنار خانواده ات نباشی ولی اگر دردی به آنها برسد همه وجودت را درد بگیرد؟
ای مظهر سلم و حرب، ای جاذبه و دافعه مجسم به من بگو چگونه و چطور مسیر زندگیت به سوی حق رهنمون شد؟
چگونه دغدغه ات برای عاقبت به خیری ختم به خیر شد؟
ای معمای رمز الود هزاران بشر امروز و ای سردار امت حسین جواب ساده و زیباست و در نغمه شیرین و دلپذیر تو خلاصه شده:
الا یا اهل العالم
من حسین را دوست می دارم
محبوبه حقیقت بافقی
۱۳/۱۰/۱۴۰۰
سالروز شهادت حاج قاسم