بافق، فقر گفتمان و آینده مبهم(۱)
روزی در شهری از هند سیل عظیمی آمد، مردم شهر که گاوپرست بودند علت را در هتک حرمت تعدادی جوان به گاو های شهر دانستند، از این رو آن ها را تنبیه کردند و شلاق زدند تا از خشم خدایگان کاسته شود اما سال بعد بارش عظیمی آمد و باز هم سیل آن ها را خانه خراب کرد.
مردی از میان جمع دولت را مقصر دانست و ناکارآمدی دولت را عامل سیل اعلام کرد، مردم شهر تحت تاثیر این مرد دست به تظاهراتی گسترده زدند، مسئولین شهر را برکنار و آن مرد را که حکیم می دیدند در راس امور قرار دادند.
دیری نپایید که با بارندگی بعدی دوباره سیل خرابی زیادی به بار آورد و مردم عصبانی به سمت آن مرد رفتند و با او درگیر شدند.
در این میان جوانکی فریاد زد چرا اینهمه قیل و قال می کنید سیل بند بالای شهر خراب است بیایید برویم دست در دست هم آن را مرمت تا دیگر سیل خانه خرابمان نکند.
همین قدر ساده آنچه در ذهن عموم مردم می گذرد به واقعیت جهت می دهد و آنچه در باور مردم جریان دارد زندگی آن ها را رقم خواهد زد.
از این رو رهبران فکری مهمترین نقش را در پیشرفت یا عقب ماندگی جوامع داشته اند، رهبرانی که بتوانند ابتدا گفتمانی قوی را در جامعه ایجاد سپس گسترش دهند و در نهایت به وسیله آن جامعه را به پیش برند.
شهر ما هم یک جامعه کوچک است و از این قاعده مستثنی نیست. یک جامعه با پیشینه تاریخی، مختصات جغرافیایی و ویژگی های فرهنگی خاص، اگر ما دلیل عقب ماندگی شهرمان را در ظلم غیربومیان ببینیم نوعی عمل می کنیم و اگر در فرهنگ های غلط اقتصادی و سیاسی خود، نوعی دیگر، پس اگر گفتمانی بیاید که ریشه مشکلات را دقیق ، تخصصی و جامع ببیند مطمئنا موفق خواهد بود.
اما در شهر ما در این سال ها چه اتفاقاتی افتاده است؟شرایط اجتماعی، عقب ماندگی ، خیانت برخی مدیران غیربومی و محرومیت عریان شهر در کنار ایده رهبران جدید،ریشه تمامی مشکلات( از غصب تا تاراج معادن شهرستان) را در توطئه و خیانت غیربومیان خلاصه کرد.
گفتمانی که به واقعیات و شرایط شهر جهت داد. از اعتصابات ۹۰ و ۹۳ تا انتخاب نماینده بومی و… . اما هرچه جلو رفتیم این گفتمان نتوانست شرایط را توضیح دهد. حالا نماینده و مدیرعامل سنگ آهن و شهردار بومی بودند اما باز هم گرد محرومیت بر چهره شهر بود،نه تنها معادن غصب شده باز نگشت که معادن دیگری به شهرهای همجوار واگذار می شدند.
بزرگترین پروژه زیرساختی شهرداری(یکی از ثروتمندترین شهرداریهای کشور با توجه به جمعیت) در سال ۱۴۰۱، تاسیس میوه و تره بار عنوان شد، شهر از داشتن یک بیمارستان بروز و با امکانات محروم بود و همان بیمارستان قدیمی گاهی برق نداشت گاهی آب و گاهی سیستم گرماشی فرسوده اش قطع می شد حالا اصلا در مورد دکتر متخصص صحبت نکنیم بهتر است.
رهبران این گفتمان حتی نتوانستند پایبند به اصل فکری خود(بومی گرایی) باشندو چه در دولت متبوعشان و چه در دولت فعلی یک دقیقه هم فردی بومی بر مسند فرمانداری شهر ننشست.
گفتمان فقیر ،ضعیف و ناکارآمد، بومی گرایی و ضد بیگانه و رهبرانش، درست است اندک دستاوردهایی داشته اند ولی نتوانستند تحولی در وضعیت آینده مردم این شهر ایجاد کنند و ما مردم امروز آینده ای مبهم در پیش روی خود و فرزندانمان می بینیم.
آینده ای که شاید در آن دیگر بافق جای زندگی نباشد.پس ناگزیر سمت گفتمانی جدید حرکت خواهیم کرد، گفتمانی جامع تر و گفتمانی که در بافق ظهور کرده است.
ادامه دارد…